بابایی مامانی خوبم ...

دوستون دارم ............................................................


دلتنگ کودکی ...

نقاشی های زیبا کودکانه

کوچه های روزگار کودکی را به یاد داری؟

آن بازی ها،آن دوست ها و آن همسایه ها

پدر و مادر جوان،بی غمی ها،فارغبالی ها،

قهقهه ها و شادی ها

ای وای...!چه ها و چه ها...!

اگر مایلی،با من به آن روزگاران سفر کن...

عکس های زیبا از کودکان

سه شنبه 16 خرداد 1398برچسب:,

|
 
چرا باغچه ی کوچک ما سیب نداشت ؟

 

 

" حمید مصدق "
تو به من خندیدی و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز،
سالهاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت


" جواب زیبای فروغ فرخ زاد به حمید مصدق"

من به تو خندیدم
چون که می دانستم
تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی
پدرم از پی تو تند دوید
و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه
پدر پیر من است
من به تو خندیدم
تا که با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان من و
سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک
دل من گفت: برو
چون نمی خواست به خاطر بسپارد گریه تلخ تو را ...
و من رفتم و هنوز سالهاست که در ذهن من آرام آرام
حیرت و بغض تو تکرار کنان
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم

که چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت

چهار شنبه 17 خرداد 1391برچسب:,

|
 
ای کاش ...

کاش هفت ساله بودم پدر

روی نیمکت چوبی می نشستم

مداد سوسماری در دست

با صدای تو دیکته می نوشتم

تو می گفتی بنویس دلتنگی

من آن را اشتباه می نوشتم

اخمی برچهره ات می نگاشتی ومن به جبران آن

دلتنگی را هزاربار می نوشتم ...

 

 

چهار شنبه 17 خرداد 1391برچسب:,

|
 
پدرم ای که وجودم از تو ، روزت مبارک ...

روز پدر,تاریخ روز پدر,روز پدر 91,تاریخ روز پدر 91,روز پدر 1391

پدر دستات برام گهواره بودن                 دو چشـمونت چراغ خونه من

بجز تو از همـــه دنیا بریدم                   کسی رو مثل تو عاشق ندیدم

ببـــوســــم پینــه دســتاتُ بابا               ببوسم صورت چون ماتو بابا

نشــسته روی موهات برف پیری         الــهی مـــــن بمـــــیرم تو نمیری

پدر ای قبـــله راه سعادت                       کنارت بودنه واسم عبادت

"تو رو هم چون نفسها دوس دارم          نذار در حســرت چشــمات ببارم"

 

پدرم هر وقت ميگفت " درست ميشود "...
تمام نگراني هايم به يک باره رنگ ميباخت...!

 عکس   تصاویری دیدنی از هیجان کودکانه

"می گویند مرد ساختن از پسر کاری مردانه است و از ابتدای خلقت بشر این وظیفه ی پدر بوده که پسرش را مسولیت پذیر ، مهربان، شجاع و شرافتمند بار بیاورد.پسر با عشقی بی حد و مرز و روحی ماجراجو به این دنیا قدم می گذارد و سفر به سوی مردانگی را خیلی زود آغاز می کند یعنی با اولین باری که پسری به پدرش نگاه می کند و می گوید: «من هم می خواهم مثل او باشم!!»"

«درسهای زندگی از پدر به پسر هری هریسون »

یک شنبه 14 خرداد 1391برچسب:,

|
 
همه کودکانه هایم...

یاد داری خاطره یک باغ بود

سینه از عشق شقایق داغ بود

دست غم آن روز ها کوتاه بود

دفتر انشا چراغ ماه بود

فصل تابستان چه حالی داشتیم

روی زلف ماه گل می کاشتیم

کرت سبز خاطره یکرنگ بود

کی دل ما مثل الآن سنگ بود …

پنج شنبه 11 خرداد 1391برچسب:,

|
 
کودک پنهان ما...

1
این بچه را هی سرکوب کردم
پارک می خواست
گفتم بشین اینجا آدم ها بزرگ که می شوند
حق ندارند تاب و سرسره بازی کنند
بزرگ که می شوند
پارک فقط می شود جایی برای قدم زدنشان
یک دوربین بردارند و
از گل و گیاه و دار و درخت
و نهایتا خودشان عکس ِ دست ِ جمعی بگیرند ..

این بچه تنها مانده
وقت هایی که فقط یک آب نبات چوبی قرمز از من می خواست
گفتم نه
این جا آدم ها بزرگ که می شوند
اگر آب نبات قرمز بخورند
حرف می آید پشت سرشان
اینجا آدم ها آب نبات های ریز میخورند
که دیگران نفهمند و
دهانشان رنگ نگیرد مبادا ..

این بچه دلش دویدن و چرخیدن و جیغ زدن میخواست
این بچه گریه که می کرد شب ها
من کار داشتم که حتی نازش را بکشم ..

این بچه دلش میخواست بازی کند
گرگم به هوا , شش خانه , هفت سنگ , ..
دلش میخواست چشم بگذارد و بشمارد تا خود ِ بیست
دلش هیجان می خواست ..

این بچه مدت هاست حرفی نمی زند ...

کودکم را گم کردم !
شاید هم کودکی ام را ! ..

12

پنج شنبه 11 خرداد 1391برچسب:,

|
 
و خدایی که در این نزدیکیست!!!

 

 

معلم برای سفید بودن برگه نقاشیم تنبیه ام کرد

وهمه به من خندیدند...


اما من
خدایی را کشیده بودم

که همه میگفتند دیدنی نیست..!.

چهار شنبه 10 خرداد 1391برچسب:,

|
 
می خواهم بازگردم به کودکی !

می خواهم     بازگردم به کودکی

به لحظه های پر نشاط

میان دستهای مادرم

دوباره باز   بغل شوم .

به یاد آبنبات چوبی ام

دوباره باز     بخندم و شِکر شوم .

خدا خدا     شود که من

سوار لحظه ها شوم ؟         به کودکی سفر کنم ؟

نقاشی های بسیار زیبا از کودکان اثر Richard Ramsey

چهار شنبه 10 خرداد 1391برچسب:,

|
 
یاد کودکی ...

سر مشق های آب بابا یادمان رفت

رسم نوشتن با قلم ها یادمان رفت

شعر خدای مهربان را حفظ کردیم

اما خدای مهربان را یادمان رفت

......

عکس های زیبا از کودکان (4)

سه شنبه 26 ارديبهشت 1391برچسب:,

|
 
امروز ، امروز است ...

عکس های زیبا از کودکان (4)

امروز صبح اگر از خواب بیدار شدی و دیدی ستاره ها

در آسمان نمی تابند، ناراحت نشو، حتما دارن

با تو قایم باشک بازی می کنن، پس با آنها بازی کن

امروز هر چه قدر بخندی و هر چه قدر عاشق باشی ،

از محبت دنیا کم نمیشه پس بخند و عاشق باش

امروز هر چه قدر دلها را شاد کنی ،

کسی به تو خورده نمیگیره ، پس شادی بخش باش

امروز هر چه قدر نفس بکشی ،

جهان با مشکل کمبود اکسیژن رو به رو نمی شه ،

پس از اعماق وجودت نفس بکش ،

امروز هر چه قدر آرزو کنی ،

چشمه آرزوهات خشک نمیشه ،پس آرزو کن

امروز هر چه قدر خدا را صدا کنی، خدا خسته نمی شه ،

پس صدایش کن ، او منتظر توست

او منتظر آرزوهایت ، خنده هایت ، گریه هایت

ستاره شمردن هایت و عاشق بودن هایت است

امروز امروز است ، امروز جاودانه است

و امروز زیباترین روز دنیاست.

دو شنبه 25 ارديبهشت 1391برچسب:,

|
 
مادر فرشته ی خوبی و مهربانی روزت مبارک ...

گلشیفته فراهانی در "میم مثل مادر"

 

کاشکی می شد بهت بگم
چقدر صدات و دوست دارم

چقدر مثل بچگی هام لالایی هات رو دوست دارم

سادگی هات و دوست دارم...

خستگی هات و دوست دارم

چادر نماز و زیر لب "خدا خدات" و دوست دارم ...

 در دنیا دو تصویر برای من زیباست ،تصویر گل و تصویر مادر. "بالزاک "

یک شنبه 24 ارديبهشت 1391برچسب:,

|
 
آرزویی کن گوش های خدا پراز آرزوست و دستهایش پر از معجزه ...

 

برای رسیدن به موفقیت باید مثل زمان کودکی کنجکاو باشید."انتونی رابينز "

ازخداپرسیدند:

اگردرسرنوشت ماهمه چیزرا

ازقبل نوشته ای آرزوکردن چه سود دارد؟

خداوند خندید وگفت:

شاید در سرنوشتت

نوشته باشم 
" هرچه آرزو کرد "

شنبه 23 ارديبهشت 1391برچسب:,

|
 
پا به پای کودکی ...

پا به پای کودکی هایم بیا
کفش هایت را به پا کن تا به تا

قاه قاه خنده ات را ساز کن
باز هم با خنده ات اعجاز کن
.

.

پا بکوب و لج کن و راضی نشو
با کسی جز عشق همبازی نشو

بچه های کوچه را هم کن خبر
عاقلی را یک شب از یادت ببر

خاله بازی کن به رسم کودکی
با همان چادر نماز پولکی

طعم چای و قوری گلدارمان
لحظه های ناب بی تکرارمان

مادری از جنس باران داشتیم
در کنارش خواب آسان داشتیم

با پدر اسطوره دنیای ما
قهرمان باور زیبای ما

قصه های هر شب مادربزرگ
ماجرای بزبز قندی و گرگ
·
·
·
غصه هرگز فرصت جولان نداشت
خنده های کودکی پایان نداشت

هر کسی رنگ خودش بی شیله بود
ثروت هر بچه قدری تیله بود

ای شریک نان و گردو و پنیر !
همکلاسی ! باز دستم را بگیر

مثل تو دیگر کسی یکرنگ نیست
آن دل نازت برایم تنگ نیست ؟

حال ما را از کسی پرسیده ای؟
مثل ما بال و پرت را چیده ای ؟

سادگی هایت برایت تنگ نیست ؟
رنگ بی رنگیت اسیر رنگ نیست ؟

رنگ دنیایت هنوزم آبی است ؟
آسمان باورت مهتابی است ؟

هرکجایی شعر باران را بخوان
ساده باش و باز هم کودک بمان

باز باران با ترانه ، گریه کن !
کودکی تو ، کودکانه گریه کن!

ای رفیق روز های گرم و سرد
سادگی هایم به سویم باز گرد!

شنبه 23 ارديبهشت 1391برچسب:,

|
 
مگه اشک چقدر وزن داره ؟ که با جاری شدنش اینقدر سبک میشیم ؟

کاش می شد بچگی را زنده کرد

کودکی شد کودکانه گریه کرد

کاش می شد شعر ( قهرقهرتاروزقیامت ...) را سرود

آن قیامت که دمی بیشتر نبود

فاصله ها با کودکی هامان چه کرد

کاش می شد بچه گانه گریه کرد .....

 

بچه که بودم با یه حس کودکانه شاد شاد همیشه دلم میخواست برم زیر بارون بچرخم و داد بزنم

بارون ببار و خیسم کن عاشق این بودم که بارون خیسم کنه انقدر خیسم میکرد که کم میاوردم

میومدم کنار و از اینکه خیس شده بودم گریه میکردم . . .

ولی الان دلم میخواد برم زیر بارون بچرخم و داد بزنم بارون ببار هرچه قدر که دلت میخواد ببار

دیگه کم نمیارم ،من خودم خیس خیسم خیس از بارون چشام . .

دیگه کم نمیارم انقدر زیر بارون میمونم و میبارم تا بارون کم بیاره . . . . . . . . .

 

شنبه 23 ارديبهشت 1391برچسب:,

|
 
رقص کودکی در آسمان دل‌ها ...

 

sfpyowvcz6sxhc1n1a5.jpg

روزی که بادبادک‌ها به دست کودکان به پرواز درمی‌آیند، به آسمان که می‌نگری می‌شود پرواز رؤیاهای کودکی را دید؛ می‌شود نگاه بلندپروازانه‌ی آنها را فهمید. شور کودکی آن‌قدر زیباست که کودک درون بزرگ‌ترها را نیز قلقلک می‌دهد و آن‌ها را به کودکی وا می‌دارد...

 

شنبه 23 ارديبهشت 1391برچسب:,

|
 
قطار ...

 تو را می دیدم در کنار واگن های قطار می دویدی،چون کودکی دوازده ساله!

پاهایت در گل و لای برفها فرو می رفت،مرا صدا می زدی:کاپشنت جا مانده !با دور شدن قطار،دلم برای کودکی هایت تنگ می شد.

صدای سوت قطار بود که در کوه می پیچید.قطار در تونل تاریک گم می شد....
 

شنبه 23 ارديبهشت 1391برچسب:,

|
 
فقر و ثروت .....

روزی یک مرد ثروتمند، پسر بچه کوچکش را به ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آنجا زندگی می کنند، چقدر فقیر هستند.
آن دو یک شبانه روز در خانه محقر یک روستایی مهمان بودند. در راه بازگشت و در پایان سفر، مرد از پسرش پرسید: نظرت در مورد مسافرتمان چه بود؟پسر پاسخ داد:
عالی بود پدر! پدر پرسید آیا به زندگی آنها توجه کردی؟پسر پاسخ داد: بله پدر! و پدر پرسید: چه چیزی از این سفر یاد گرفتی؟پسر کمی اندیشید و بعد به آرامی گفت: فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آنها چهار تا. ما در حیاطمان یک فواره داریم و آنها رودخانه ای دارند که نهایت ندارد.
ما در حیاطمان فانوس های تزیینی داریم و آنها ستارگان را دارند.
حیاط ما به دیوارهایش محدود می شود اما باغ آنها بی انتهاست! با شنیدن حرفهای پسر، زبان مرد بند آمده بود. بعد پسر بچه اضافه کرد : متشکرم پدر، تو به من نشان دادی که ما چقدر فقیر هستیم !!

عکس های دیدنی از کودکان و حیوانات

 

جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:,

|
 
عصبانیت و عشق ...

مرد درحال تمیز كردن اتومبیل جدید خود بود كه متوجه شد پسر 4 ساله اش تكه سنگی برداشته و بر روی ماشین خط می اندازد .

 

مرد با عصبانیت دست كودك را گرفت و چندین مرتبه ضربات محكمی بر دستان كودك زد بدون اینكه متوجه آچاری كه در دستش بود شود

 

در بیمارستان كودك به دلیل شكستگی های فراوان انگشتان دست خود را از دست داد .

 

وقتی كودك پدرخود را دید با چشمانی آكنده از درد از او پرسید : پدر انگشتان من كی دوباره رشد می كنند ؟

 

مرد بسیار عاجز و ناتوان شده بود و نمی توانست سخنی بگوید ، به سمت ماشین خود بازگشت و شروع كرد به لگد مال كردن ماشین ..

و با این عمل كل ماشین را از بین برد و ناگهان چشمش به خراشیدگی كه كودك ایجاد كرده بود خورد كه نوشته بود :

 

( دوستت دارم پدر ! )

 

روز بعد مرد خودكشی كرد .

عصبانیت و عشق محدودیتی ندارند ...

 

 

جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:,

|
 
چقدر بزرگ شدی ؟

فاصله همیشه بد نیست؛

گاهی فرصتی است برای اینکه به خود نگاه کنیم

که چه اندازه رشد کرده ایم!

پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:,

|
 
زندگی باید کرد ....

زندگی باید کرد !
گاه با یک گل سرخ
گاه با یک دل تنگ
گاه با سوسوی امیدی کمرنگ
زندگی باید کرد !
گاه با غزلی از احساس
گاه با خوشه ای از عطر گل یاس
زندگی باید کرد !
گاه با ناب ترین شعر زمان
گاه با ساده ترین قصه یک انسان
زندگی باید کرد !
گاه با سایه ابری سرگردان
گاه با هاله ای از سوز پنهان
گاه باید روئید
از پس آن باران
گاه باید خندید
بر غمی بی پایان
لحظه هایت بی غم ....
روزگارت آرام .............
 

پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:,

|
 
کودکی ها بازگرد ...

بازگرد
کودکی ها شاد و خندان باز گرد
باز گرد ای خاطرات کودکی
بر سوار اسب های چوبکی


خاطرات کودکی زیباترند
یادگاران کهن مانا ترند
درسهای سال اول ساده بود
آب را بابا به سارا داده بود


درس پند آموز روباه و خروس
روبه مکار و دزد و چاپلوس
روز مهمانی کوکب خانم است
سفره پر از بوی نان گندم است


کاکلی گنجشککی باهوش بود
فیل نادانی برایش موش بود
با وجود سوز و سرمای شدید
ریز علی پیراهن از تن می درید


تا درون نیمکت جا می شدیم
ما پر ازتصمیم کبری می شدیم
پاک کن هایی ز پاکی داشتیم
یک تراش سرخ لاکی داشتیم


کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت
دوشمان از حلقه هایش درد داشت
گرمی دستانمان از آه بود
برگ دفتر ها به رنگ کاه بود


مانده در گوشم صدایی چون تگرگ
خش خش جاروی با پا روی برگ
همکلاسیهای من یادم کنید
باز هم در کوچه فریادم کنید


همکلاسیهای درد و رنج و کار
بچه های جامه های وصله دار
بچه های دکه سیگار سرد
کودکان کوچک اما مرد مرد


کاش هرگز زنگ تفریحی نبود
جمع بودن بود و تفریقی نبود
کاش می شد باز کوچک میشدیم
لا اقل یک روز کودک می شدیم


یاد آن آموزگار ساده پوش
یاد آن گچها که بودش روی دوش
ای معلم نام و هم یادت به خیر
یاد درس آب و بابایت به خیر


ای دبستانی ترین احساس من
بازگرد این مشقها را خط بزن

پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:,

|
 
بخند مثل کودکی هایت ...

بخند از ته دل مثل کودکی هایت
بدون بهانه بخند مثل کودکی هایت


نگاه کن دنیا چه پاک و ساده به تو
مدام می خندد مثل کودکی هایت


دلت پر از غم است و دو دیده ات لبریز
ولی بخند بازهم مثل کودکی هایت


دو روز ِ تلخی و زجر را تحمل کن
دوباره شاد شو بخند مثل کودکی هایت


تمام می شود این روزهای پر غوغا
رها شو ، رها و بخند مثل کودکی هایت


نگاه های معصوم و خنده های بلند
تو باز دوباره بخند مثل کودکی هایت

پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:,

|
 
باز هم کودکی ...

من همان کودک بازیگوشم 

هیجان در پس بازیهایم

عکس های زیبا و دیدنی از کودکان

و نگاه غضب آلوده ی مادر      

که به خود می خواندم...

من همان آهوی گریزان پایم

که پدر می نامید...

با همان چشمان درشتی

که کاوش می کرد...

کودک نا آرامی

که آغوش مادر می جست...

من همانم که شبی ماه شدم...

و به آب افتادم...

کودک سنگ به دست... شیشه شکن....

من همانم، همان میوه ی تابستانی

پر ز احساس....پر از بی تابی

من صدای پر مرغان بهشتی بودم...

کودکی کودکتر...

پر پرواز قناری بودم....

ناگهان؛

کودکم را دزیدند...

پر پروازم را بردند

و شمردند شیطنت های قدیمم...

کودکم

پرپر شد...

گلم خشکید....

تابستان رفت و زمستان آمد...

بی کودکیم معلوم است.....

همه دنیایم تاریک...همهء زندگیم بی کودک

کاش کودک بودم....

پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:,

|
 
پدر و پسر ....

1920-1200-70655.jpg - عکس پس زمینه حیوانات _شیر و بچه شیر( والپیپر شیر پدر و پسر ) http://www.bipfa.net/wallpaper/ #حیوانات #شیر

پدر و پسر داشتن صحبت میکردن!!
پدر دستشو میندازه دوره گردنه پسرش میگه پسرم من شیرم یا تو؟
پسر میگه : من..!!
… … …
پدر میگه : پسرم من شیرم یا تو؟؟!!
پسر میگه : بازم من شیرم…
پدر عصبی مشه دستشو از رو شونه پسرش بر میداره میگه : من شیرم یا تو!!؟؟
پسر میگه : بابا تو شیری…!!
پدر میگه : چرا بار اول و دوم گفتی من حالا میگی تو ؟؟
پسر گفت : آخه دفعه های قبلی دستت رو شونم بود فکر کردم یه کوه پشتمه اما حالا…
به سلامتی هرچی پدره


  تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

سلامتیه اون پسری که…
..
۱۰سالش بود باباش زد تو گوشش هیچی نگفت…
..
۲۰سالش شد باباش زد تو گوشش هیچی نگفت….
… … … … ..
۳۰سالش شد باباش زد تو گوشش زد زیر گریه…!!!
..
باباش گفت چرا گریه میکنی..؟
..
گفت: آخه اونوقتا دستت نمیلرزید…! :(
 

پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:,

|
 
قدردان باشیم ...

 

همیشه مادر را به مداد تشبیه میکردم
که با هر بار تراشیده شدن، کوچک و کوچک تر میشود…
ولی پدر …
یک خودکار شکیل و زیباست که در ظاهر ابهتش را همیشه حفظ میکند
خم به ابرو نمیاورد و خیلی سخت تر از این حرفهاست
فقط هیچ کس نمیبیند و نمیداند که چقدر دیگر میتواند بنویسد …
 
بیایید قدردان باشیم …
 

مادر یعنی به تعداد همه روزهای گذشته تو، صبوری!   مادر یعنی به تعداد همه روزهای آینده تو ،دلواپسی!   مادر یعنی به تعداد آرامش همه خوابهای کودکانه تو، بیداری !   مادر یعنی بهانه بوسیدن خستگی دستهایی که عمری به پای بالیدن تو چروک شد!    مادر یعنی بهانه در آغوش کشیدن زنی که نوازشگر همه سالهای دلتنگی تو بود!
مادر یعنی باز هم بهانه مادر گرفتن….

 

پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:,

|
 
دلتنگی ...

این روزها احساس بـچـه ای رو دارم که رفـتـه تـو کــوچــه تــا بـازی کـنــه ولـی همبازیش نیست و کــسـی بـازیــش نـمـیــده!!

www.3jokes.com - عکس، کلیپ، جوک، SMS

پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:,

|
 
زندگی ...

تو ۳ سالگی ” مامان ، بابا عاشقتونم”

تو ۱۰ سالگی ” ولم کنین ”

تو ۱۶ سالگی” مامان و بابا همیشه میرن رو اعصابم”

تو ۱۸ سالگی” باید از این خونه بزنم بیرون”

تو ۲۵ سالگی ” حق با شما بود”

تو ۳۰ سالگی “میخوام برم خونه پدر و مادرم ”

تو ۵۰ سالگی ” نمیخوام پدر و مادرم رو از دست بدم”

تو ۷۰ هفتاد سالگی ” من حاضرم همه زندگیم رو بدم تا پدر و مادرم الان اینجا باشن …

www.3jokes.com - عکس، کلیپ، جوک، SMS

پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:,

|
 
خوب من

 

کنارت که هستم

و آغوشت که نوازشگر روزها و شبهایم است...

صدایت که آهنگ فراموش نشدنی زندگیم است...

و بوسه هایت که مرا به پهنای عشق می برد...

کنارت که هستم

و می بینم همه آنچه عشق می ناممش در صورتت...

و شکوه مهربانی را در دیدگانت

و لمس می کنم لحظه های شاد با تو بودن را...

خدا را هر لحظه، هر دم

به خاطر داشتنت شکر می گویم...

کنارت که نیستم

و تصور می کنم همه لحظه های با هم بودن را

همه خوشحالی و غم و روزهای گذشته را...

و به یاد می آورم دوست داشتن های پیاپی را...

 و از خدا می خواهم همه بی تو بودن ها را از من بگیرد...

 

دوستت دارم

 

21 ارديبهشت 1391برچسب:,

|
 


مهربانی را در نگاه منتظر کودکی دیدم که آبنباتش را در دریا انداخت تا شیرین شود!....


 

tiger

 


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان بابایی مامانی خوبم ... و آدرس ariankoochooloo.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





شکیبایی
.:سر در گم:.
Elahe Eshg
به نام بانی عشق
آسمان آبی
عاشقانه
تنهایی
لیلی و مجنون
عشق مقدس
mylove
تنهاترین بغض
بیا پول بگیر
وی پی ان و ساکس مجانی و رایگان
بهترین وب جهان
هم نفس
وبلاگ عاشقانه
کاش یکم بارون بگیره
لحظات عاشقی من
شب بارانی
صدای سکوت
ارتش سرخ ایران
دنیای دامپزشکی
جک
سایت شخصی آرین صحرانورد
سایت تفریحی دیوونه ها
بلکلاو
خرید بک لینک
ردیاب خودرو
همسریابی
درگاه واسط

 

 

چرا باغچه ی کوچک ما سیب نداشت ؟
ای کاش ...
دلتنگ کودکی ...
پدرم ای که وجودم از تو ، روزت مبارک ...
همه کودکانه هایم...
کودک پنهان ما...
و خدایی که در این نزدیکیست!!!
می خواهم بازگردم به کودکی !
یاد کودکی ...
امروز ، امروز است ...
مادر فرشته ی خوبی و مهربانی روزت مبارک ...
آرزویی کن گوش های خدا پراز آرزوست و دستهایش پر از معجزه ...
پا به پای کودکی ...
مگه اشک چقدر وزن داره ؟ که با جاری شدنش اینقدر سبک میشیم ؟
رقص کودکی در آسمان دل‌ها ...
قطار ...
فقر و ثروت .....
عصبانیت و عشق ...
پیرمرد وفادار ...
قدرت عجیب یک کودک خردسال و احساسات مردم ...
همه ی مادر و پدر های دنیا ...
داستان”باباجون فقط …
چقدر بزرگ شدی ؟
زندگی باید کرد ....
کودکی ها بازگرد ...
بخند مثل کودکی هایت ...
باز هم کودکی ...
پدر و پسر ....
قدردان باشیم ...
دلتنگی ...
زندگی ...
خوب من

 

 

RSS 2.0

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی



کد آهنگ